4 out of 5 stars
rating
توفان، جوانی روستایی، به جای عمویش چند روزی سرایدار یک باغ میشود.در یک شب بارانی، به تدریج عروسک های مختلفی از سقنقور گرفته تا اسی گونزالس، مادر فولادزره، یه کتی، سامانتا و فردی به این تصور که باغ، خانه مادربزرگ است به آنجا پناه می برند