6
4 out of 5 stars
rating
A girl named Nayer who migrated from the countryside to Tehran. She vending in street. One day fights with a cop for crime of crossing barrier and flees from cop and takes refuge in a coffee house whose owner named Ghanbar Dizel is known as Gold Tooth(Dandoon Tala ). She starting work in coffee house and ... «نٓیِّر» دختری مهاجر با پدری علیل ساکن حلبی آبادهای حاشیه شهر تهران است که مشغول دورهگردی و دست فروشی است. او به جرم سد معبر با پاسبانی درگیر شده و پا به فرار میگذارد و به قهوهخانهای پناه میبرد که پاتوق عدهای از لاتهای شهر است، صاحب قهوهخانه شخصی است به نام قنبر دیزلی (ملقب به «دندون طلا») به نیر پناه میدهد و دندون طلا از شجاعت و پاکدامنی و زحمت کشی نیر خوشش میآید و نیر نیز از جوانمردی و حق طلبی قنبر. این آشنایی منجر به عشقی آتشین شده که فرجامش بارداری نٓیِّر است. قهوهچی بعد از آنی که عشقش فروکش کردهاست پشیمان شده و منکر بچه میشود